- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مصائب هجوم و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
دوشنبهای که غروبش طلوع ماتم بود اگـر غــلـط نـکــنـم اول مــحـرم بــود بـنا به نص روایت بـلای کـربو بـلا عـظـیم بود و بلای مدیـنـه اعـظم بود چه کربلاست که تاریخ آن به وقت خدا اگر حـساب کـنـی با مـدیـنـه تـوأم بود دری شکست و حریمی که اذن خواستنش برای هر که به غیر از خـدا مسلّم بود بدون اذن « فلا تـدخـلـوا بـیـوت نبی» دری شکست که از آیههای محکم بود فـرشـته زیر لگـدهای لـشکـر ابـلـیـس بـهـشـت سـوخـتـۀ آتـش جـهـنــم بــود نوشـتهاند که قـبل از قـلاف در کوچه بـرای زخـم زدن مـیـخ در مـقـدّم بـود مقصر آتش در بود اگر که بعد از آن گرفت رو ز علی چهرهای که مبهم بود چـقـدر دیـر رسیـدم کـنـار در افسوس دمی که میخ هم از شرم قامتش خم بود بمان که ماندن تو زنده ماندن روزیست که باغ خـانۀ ما سبـز بود و خـرّم بود نه نُه بهار، هـزاران بهار هم میرفت بـرای زنـدگـیِ بـا تو بـاز هـم کـم بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زهـرا برای حـضرت حق آفـریده شد پیـش از وجـودِ خلقِ خـداوند دیـده شد سیب بهـشت، آمـدنـش را بـهـانه بـود روحش به احمد از نفس حق دمیده شد زهرا که بود؟ نور جلالیِ تحت عرش از شاخسار قـدس ثمر داد و چـیده شد احـمـد که گـفت اُمِّ ابیـهـاست فـاطـمـه یعنی فضائـلش چو محـمّد حـمـیده شد چـندی گـذشت تا که نـسیـم وصـال او سـمت عـلـیِّ عـالـیِ اعـلا وزیـده شـد طوبـای فـاطـمه که ثـمـر داد ناگـهـان باد خزان گرفت و وجودش تکیده شد گـل بود و حیف ساقۀ او را لگـد زدند سیلی که خورد حوریه، رنگش پریده شد وقـتی هجـوم برد سقـیـفـه به خـانهاش در را شکست روی سرش، قد خمیده شد شش ماهه داشت، میخ در او را شهید کرد شش ماهـهای شهـید برای شهـیـده شد هرجا رسید روضه به محسن، بگو حسین با تیـر حـرمـلـه سر اصغـر بریـده شد
: امتیاز
|
مصائب هجوم و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
رو که سیلی میخورد آثار میماند به جا جای پنجه روی گل بسیار میماند به جا دست سنگینی اگر چرخید روی صورتی زیـر پـاها یک خـط دوّار میمـاند به جا لابلای ناسـزا گـم شد صدای ضـربهاش پشت پیچ کوچه این اسرار میماند به جا چون که پیغمبر به مکر کفر از دنیا رود اهـل بیـت وحـی را آزار میمـانـد به جا میرود از خانه بیرون فاتح خیـبر، ولی فـاطـمه بـین در و دیـوار میمـانـد به جا یاد زخم سیـنه آتش میزنـد این خانه را در که میسوزد! ولی مسمار میماند به جا بعد زهرا زانوی غـم را بغل کرده علی از یل خـیـبر همین مقـدار میمـاند به جا
: امتیاز
|
زبانحال فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها در شهادت او
سایهای از مادر ما روز آخـر مانده بود استخـوانی از تن او حـداکـثر مانـده بود رازهـایی داشت با بابا ولی ناگـفته ماند چشمهای زخمیاش در پشت معجر مانده بود چل نفر نامرد اینجا یک نفر را میزدند پشت این در، در نبردی نابرابر مانده بود زیر در میسوخت و راه گریزی هم نداشت گوشهای از چادر او زیر این در مانده بود بـاز جـای شکـر دارد روز تـلخ حـادثـه از نبی تنها همین یک دانه دختر مانده بود بعد چندین ماه گـفـتم گـریهام کم میشود آه؛ اما خونِ روی بسترش، تَر مانده بود واجب این است عاشق و معشوق مثل هم شوند از یل خیبر فقط یک جسم لاغر مانده بود
: امتیاز
|
شهادت حضرت محسن علیه السلام
ای محـسن شش مـاهـۀ دیـده نگـشوده رفـتی و نهان مانـد غـمت تا به قیامت ای قـبلۀ حاجـات، دو دنیاست دخـیلت ای سر نهان گشته، عیان است مقامت مدح تو همین بس که تویی زادۀ زهرا مدح تو همین بس که تویی نور امامت ای نور دل فاطمه گر جلوه نکردی... نـادیـده هـویـداست عـلـی بین جـمالت ای غـنـچـۀ نـشـکـفـتـۀ گـلـزار پـیـمبر بی شک نبوی گونه بُوَد جمع خصالت شش ماه شدی فاطمه را مونس و همدم شش مـاه ربودی ز دل فـاطـمه طاقت در خـاطر زهـرا و عـلـی بود همیشه تا این که بیایی و شوی خوش قد و قامت ای روضـۀ سـربـسـتـه اولاد پـیـمـبـر ای روضــۀ نــاگــفــتــنــی آل ولایـت آقا چه بگویم که تو را بغض علی کشت آقا چه بگویم من از آن شرح جسارت تو بودی و زهرا و در و تیزی مسمار بشکست در آن معرکۀ خون پر و بالت بـگـذار دگـر هـیـچ نـگـویـم ز غـم تـو بـایـد که کـند فـاطـمـه داغ تـو روایت
: امتیاز
|
مصائب هجوم و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
خـانـۀ صدیـقـۀ اطـهـر پـنـاه اولـیـاسـت چـشم امیـد تمام انـبـیاء بر این سراست بر در این خانه رفتن کار ختم الانبیاست فاطمه دلبستگیِ شیرمردان بود... حیف! خانۀ زهـرا پناه بیپناهان بود... حیف! آتش دنیاپرستان شد از این در شعلهور در میـان قـبر شد قـلب پـیـمبر شعـلهور شد دل شیر خدا از داغ همسر شعلهور هتک حرمت شد به قرآن، کوثری در شعله رفت پیش چشم اهل خانه مادری در شعله رفت خـصم پای درب خانه پافـشاری میکند مـادر مـا داغ دیـده بـیقـراری میکـنـد این وسط مسمارِ در هم کج مداری میکند با لگد در جابجا شد، پهلوی زهرا شکست بار شیشه داشت مادر، دشمنش آنرا شکست داغ روی داغ، پیـوسته شده، فـضه بـیا دست های مرتضی بسته شده، فـضه بیا بـازوان فـاطمه خـستـه شده، فـضـه بـیا از فشار درب زهرا هستی اش را باخته گـل میان دود و آتش غـنچه را انداخـته سینه ها آتش گرفت از رفتن شش ماههای وای از بیتـابی و آشفـتن شـش ماهـهای کـربلا، در قلب بابا خفـتن شش ماههای در حقیقت هرچه شد بین در و دیوار شد ریشۀ تیـر سه شعـبه، تیـزی مسمار شد
: امتیاز
|
هجوم و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
از در نـمیگویم که تـقصیری ندارد جز سوختن این چوب تقدیری ندارد در بشکـنـد نجـار از نـو میتـراشـد دل بشکـند انـگـار تعـمـیری نـدارد گاهی لگـد آنقـدر محکم میشود که در تا شروع روضه تاخیری ندارد قـانون در، پهلـوی مـادر، قـدّ حـیدر غیر از شکـستن فعل تعبیری ندارد جنگ است و در مرز میان خیر و شر است اما عـلـی ایـنـبـار شـمـشیری ندارد باید کسی خود را سپر میکرد و زهرا جـز آیـۀ بـازوش تـفـسـیـری نـدارد دشمن اگر یاغی است پس باید ادب کرد دیـوانه را وقتی که زنجـیری ندارد از کربلا شش ماههای اینجاست، دشمن جز میخ در زهدان خود تیری ندارد شاعـر ندارد واژهای این درد را و این پـرده را نقـاش تصویری ندارد
: امتیاز
|
مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش مدینه بود و غم و غصههای بسیارش مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا مدینه بود و سکوت و غروبِ غمبارش مدینه بود و پر از تیرگی و کُفر و نفاق و غـربـتی که شده هر دلی گرفـتارش مـدیـنـه بــود ولـی از تـمـام مـردم آن کـسی نکـرد مـراعـات حال بیـمـارش مـدیـنه بود و چهـل تن هـجـوم آوردند به یک نفر؛ نشد اما کسی طرفـدارش مدیـنه بود و در خـانهای پُـر از هـیزم دری که سرخ شد از هُرم شعله مسمارش نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟ مصیـبـتی که خـدا هم شده عـزادارش میان کوچه چگونه؟ چه شد؟ نمیگویم تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش چه ضربهای!چه شتابی!عجب گل رویی که آب شد دل سنگـیِ سختِ دیـوارش
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
در شــلــوغــی گـــذرهــا غــالــبــاً سخـت خـواهـد بود تـنـهـا رد شدن جنگ جنگ عصمت و بیعصمتی ست شـعـلـه بـالا رفـت زهـــرا جـا نـزد حـرفـی از سازش به کـافـرها نـزد حکـم صـادر کرد با خـون اینچـنین اهـرمـن هــیـزم بـه دست آمـد اگـر فـاطـمـه بـسته است چـادر بر کـمر صد هزاران میخ پیـش او کـم است تـا که دود شـعـلـه شـد از در بـلـنـد گـشـت دیـگـر نـالــۀ کــوثــر بـلـنـد نیمه جان هم باز او صاحب لواست گرچه هـر روضه مـکـرر میرسد روضه روضه حرف دیگر میرسد کـربـلا زهـرای خـیـمه زینب است گـوشــۀ گــودال تــنـهــا مــیشــود گـرچـه میافـتـد زمیـن پـا میشـود در اسـیــری ســرفــرازی مـیکـنـد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
سایـۀ مهـرت به روی مردم دنیـا بـلند لطـف دستـانت زیاد و دستهای ما بلند در مقـام قـرب حق بالایی و بالاتـرین جایگـاهت چون عـلیِّ عـالی اعلا بلند تا صدای پای تو پیغـمبرحق میشنـید میشد از روی ادب در مقدمت بابا بلند ما که جای خود امامان هم به وقت تنگنا میبرند اسم شما را حضرت زهرا بلند نامتان با عشق و احساسات بازی میکند نـام زهـرا تا که آمـد نـالـۀ دلـهـا بـلـند مادر ما پشت در افتاد طوری که دگر من گمان دارم که نتواند شود از جا بلند بشکند دستی که در آن کوچۀ تاریک و تنگ شد به روی صورت انسیۀ حورا بلند بعد از آن کوچه بمیرم در سرای فاطمه شد صدای نالـۀ جـانـسوز وا اماه بـلند امر مولا بود آنشب گریه آهـسته کنند نیز میگـرییم ما هم بر غـمت اما بلند زانوی خیبر شکن لرزید آن لحظه که خواست تا کـند تـابـوت آن صدیـقۀ کـبری بلند یک نفر محرم ندارد با علی دفـنش کنند نیست یک تن تا کند از قبر طفلان را بلند
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
درس کرامت پیـش او حـاتـم بـبـیند درس حـیـا و مـادری مـریـم بـبـیـند تا پای جان پای امـامش ماند زهـرا حـیـدر سپـر دارد همه عـالـم ببـیـند
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
اَلـجّـار ثُـمَّ الـدّار شـد رمـز دعـایت دیـدم که میلـرزید آهـسته صـدایت قدر تو را مولا فقط میداند ای نـور جاهل نمیفـهـمد تو را ای بینهایت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست تا فاطمه زنده است علی خانه نشین نیست ای دست پُر از پینه ز چرخاندن دستاس افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست در کوچۀ مسجد تو زمین خوردی و در ما جز پینۀ چون زانوی اشتر به جبین نیست انصار هـم از خـطـبۀ تو شـرم نکـردند کردند بهانه که چنان است و چنین نیست غـصب فـدک این بود که نـام تو نبـاشد پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست کـو چـادر خـاکـی شده، کـو دامن مـولا تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست جایی که علی هست معاویه چکاره است قـرآن سـر نیـزه که قـرآن مبـین نـیست ای کاش که خود را برسانم به رکوعش زیرا که بجز نام توأش نقش نگین نیست مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست الـمنّة للّه که این است و جـز این نیست
: امتیاز
|
مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
به نام سـورۀ کـوثر به عصمت مـادر به نام زینب کـبری، شکـوه سر تا سر شروع شد غـم کوچه، درست آنجا که شکست هـیبت مردی به سختی حـیدر شکست قامت آن کوه پر صلابت تا... صدای هـمـسرش آمـد، ز آسـتـانـۀ در صدای له شدن غنچه ای به گوش آمد صدای مـادر خسته، کـبوتری مضطر یکی نگـفت که نامرد بی حـیا بس کن صـدا بـلـنـد مکـن در حـریم پـیـغـمبر مـزن لـگـد بـه در خــانـۀ رســول الله مکن تو غـنچۀ نشکـفته را چنین پرپر به قدر کافی از این قافله عقب ماندی دگر عذاب خودت را مکن از این بدتر حریم خانۀ حیدر که جای هرکس نیست حریف شیر ولایت، شغال و کرکس نیست
: امتیاز
|
مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
قلب دنيا سنگ شد وقتي كه آن در میشكست بايد از شرمندگي آنجا زمين سر میشكست فاجعه تازه رقم میخورد وقتي كوچه ديد در كمال بهت مردم قلب حيدر میشكست چشم هاي ذولفقاریِّ علي خون گريه داشت هيبت اسطورۀ سردار خيـبر میشكست آيهاي از سورهاش روي زمين افتاده بود قـامت رعنايي بانوی كـوثـر میشكست نيـروی پـروانه بر در كارگـر واقع نشد بال هايش شعله ور گرديد و پرپر میشكست در به روي شعلهها چرخيد و تا پهلو رسيد از تلاقـيِ در و ديـوار مـادر میشكست
: امتیاز
|
مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
ای روزگار چند صباحـی به کام باش بر زخـم ما به جـای نمک الـتیام باش جـمـعـیـتی رسـید ز دارالـنّـفـاق شهـر روح الامـیـن مراقـب دارالسّـلام باش فـریاد بـی طهـارت نامحـترم خـمـوش پشت در است طـاهـره با احترام باش این هـیـزم از کدام جهـنم رسیده است ای در مسـوز مثـل دلـم، با دوام باش اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است یا نـار بهر فـاطمه "بـرداً سلام" باش ای آهـنی که کورۀ هـیـزم چـشیـده ای دور از مـحـل بوسـۀ خـیـرالانـام باش حـالا که داسـتـان فـدک نـاتـمـام مـانـد ای شعر پس تو هم غزلی ناتـمام باش
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
صاحب نفسان خاک در حضرت زهرا محـتـاج دعـای سحـر حضرت زهـرا چون فضّه و اسما همه شب گرم طواف است جبـریل امین دور سـر حضرت زهرا من معتقدم شعبهای از عرش الهی است آنجا که بـیـفـتـد نـظـر حضرت زهـرا ای کاش که باشیم فقط یک شب جمعه در کـربـبلا هـمـسـفـر حضرت زهـرا دارد به دلش هـول و ولا ضـد ولایت تا چادر خاکی است سر حضرت زهرا در پیش دو چشمان عـلی و حسنـیـنش خون کرد مغیره جگر حضرت زهرا هـستـنـد چهـل بی سـر و پـا مـتـهـمانِ آتـش زدن بـال و پَـر حـضرت زهـرا غم بیشتر از این که علی خانه نشین شد؟ تا شد، ز خجالت کـمر حضرت زهرا
: امتیاز
|
مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
نقل زَمَخشَری ست كه روزی ابولهب یك سنگریـزه جـانب احمد روانه كرد ریگی، به طول و عرض نخود، در كَفَش گرفت از روی كین، نبی خـدا را نشانه كرد تـبّـت یـدا أبی لهـب از آسـمـان رسیـد فـوراً لـهـیب خـشـم الهـی زبـانـه كرد فرمود: هر دو دست وی از تن بریده باد نفـرین بر آنكه این عـمل ظالمانه كرد یك دست او فقط به كمین نـبی نشست خشم خـدا به دست دگر هم كمانه كرد با این حساب، كیفر اهل سقیفه چیست؟ حق كسی كه حمله بر این آستانه كرد؟ قرآن اگر هنوز میآمد چه مینوشت؟ در وصف آنكه خون به دل اهل خانه كرد با مـصطـفـى نكـرد در آنجـا ابـولـهب با فـاطـمه هرآنچه كه اهل زمانه كرد دشمن، تقاص لات و هبل را ازو گرفت كـار عـلـی و بـاغ فـدك را بهـانـه كرد با هر دو دست، بست و شكست و كشید و كُشت جـان بـتـول را هـدف تــازیــانـه كـرد " آتـش به آشیـانـۀ مـرغـی نـمی زنند" نفرین بر آن كه شعله در این آشیانه كرد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
هر زمان سختی هر مرحله بیحد میشد فـاطـمـه مـادر دلـسـوز محـمـد مـیشـد گـاه با تیغ زبان یک تـنه حـیـدر بود و گاه در خواندن خطبه خود احمد میشد بـرسانـد به نـبی، یا به عـلی، یا زهـرا؟ حـامـل وحـی در این بیت مـردد میشد چه یتیم و چه اسیر و چه فقیر و مسکین بهره مند از کرمش هر که میآمد میشد چادر فاطمه از گـبر مسلمان میساخت لاابــالـی درِ ایـن خـانـه مـقـیـد مـیشـد پشت این در ملک الموت سه بار اذن گرفت آتش و دود به اذن چه کسی رد میشد؟ چه گذشته است مگر در پس این در؟ که علی حرف در میشد اگر، حال دلش بد میشد پـارۀ جـان نــبـی بـا سـنــد بــاغ فــدک روزی از کوچۀ شهر پدرش رد میشد ناگهان شیشۀ عمر پسر افتاد و شکست وسط کـوچه هـمان شد که نـباید میشد ماندهام! دشمنش آخر چه گره داشت مگر؟ وا نمیشد اگر اینگونه نمیزد؟... میشد! کـاش میآمـد و با کـنـدن بـنـیـان سـتـم بـانـی سـاخـتن مـرقـد و گـنـبـد مـیشـد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
داده ست نام فاطمه، داور به زهرا داده لـقب صـدیـقۀ اطهـر به زهـرا جنّت همان توصیف اجمالى زهراست جنّت به کوثر وصف شد کوثر به زهرا اُمّ ابـیـهـایـیاش اُمّ الانـبـیـایـى ست باید بگـویـند انـبـیـا مـادر به زهـرا او سـربـلـنـد امـتحـان هاى خـدا بود اینگونه شد بخشید تاج سر به زهرا صبرش زبانزد بود حتى قبل خلقت صبرى که داده جلوهاى دیگر به زهرا به رشتـههاى چـادرش امـیّـد دارنـد آنانکه محتاجند در محـشر به زهرا مانـدم بگـویم رفته زهـرا به پیـمبر یا که بگویم رفته پیغـمبر به زهرا؟ در سیر معـراجى خود در آخر راه زهرا به حیدر میرسد حیدر به زهرا خدمت به مولا هم همان خدمت به زهراست در اصل خدمت میکند قنبر به زهرا یعـنى همه محـتاج زهـراى بتـولـیم وقتى توسّل میکند رهـبر به زهـرا زهرا براى ما هـمیشه مـادرى کرد خیلى بدهکار است این کشور به زهرا تا فیض از دامان معـراجش بچـیـند سر میزند هر صبح پیغمبر به زهرا وقـتى پـیـمـبـر بود در شهـر مدیـنه عرض ادب میکرد حتى در، به زهرا تــازه رســول الـلـه را از دســت داده اما چو کـوهـى روى پـایـش ایـسـتـاده زهرا ستاره، ماه، زهرا آفتاب است یک مصطفاى دیگرى زیر نقاب است جبریل نازل میشود با وحى بر او او نیست پیغمبر ولى صاحب کتاب است مـهـریـهاش آب است آب زنـدگـانى دنیاى لب تـشنه فقط دنبال آب است زهرا حکیمانه ست جنس اعتراضش زهراى مرضیه سوالش هم جواب است زهـرا به مـا آمـوخـتـه پـاى ولایـت از آبروى خود گذشتیم آن حساب است چه آبرویى! گر به کار دین نـیاید؟! این آبروها بیشتر نوعى حجاب است خانه به خـانه در زدم پـاسخ نـدادند بیگانه بیدار است اما دوست خواب است در راه قرآن کندرو بودن چه حاصل به نص قرآن راه قرآن با شتاب است نه حرف من، نه حرف تو، نه حرف مردم در دین ما حرف "على" فصل الخطاب است تضعیف حزب الله جائز نیست، زیرا هر جا که حزب الله باشد فتح باب است در سینۀ اطفال ما عکس خمینى ست این رویش نـسل جدید انـقلاب است ایران، یمن، لبنان، فلسطین... در همه جا پرچم به دست بچههاى بوتراب است ما را دعـا کن بـاز با دست شکسته ما را دعا کن که دعایت مستجاب است هر که در این خیـمه نـشسته کار دارد بـا مــادر پـهـلــو شـکـسـتـه کـار دارد بایـد طریـقـت هـم ابـوذر وار بـاشد هـم بـیـنـش مقـداد یک مـقـدار باشد ما این طرف یا آن طرف در دین نداریم باید فـقط "معیارِ حق" معـیـار باشد باید به روى مأذنه حق را بیان کرد بـایـد بـلال شـهـر هم عـمّـار بـاشـد فرقى ندارد نخل یا منبر، على دوست بـایــد زبــانِ مـیــثــم تــمّــار بـاشـد دم میزند هر لحظه از حق و حقیقت حـتى اگر منـصـورِ روى دار باشد انصار بودن یا نبودن اسم و رسم است آنکس ز انصار است که بیدار باشد دنیـاطلب دین را به دنیا میفـروشد اى واى اگـر دیـنـدار دنـیـا دار باشد گنجش به فردى میرسد رنجش به جمعى هر وقت اشرافى گرى در کار باشد دیگر نمیخوابد گرسنه طفـل مردم گر سلک ما " الجَّار ثُـمَّ الدّار" باشد از حرف حق خسته نخواهد گشت زهرا حـتـى اگـر بـیـن در و دیـوار بـاشد کتمان نخواهد کرد حقِّ مرتضى را هر چند بیـن سیـنهاش مسـمار باشد مردم! همیشه گل گل است و خار خار است گیرم دو روزى گـل کنار خار باشد این قـافـله ترسى ز گـمراهى ندارد وقـتـى ولایـت قـافـلـه سـالار بـاشـد مرد و زن ما یک به یک سردار جنگند دشمن غـلط کـرده پى سـردار باشد از یـاوه گـویى هاى دشـمن بـیم! هرگز وقتى شهـادت هست پس تسلـیم! هرگز مـردى یگـانه بود و بانـویى یگـانـه آهـستـه میرفـتـند از خـانـه شبـانـه هـمراه هـم بـودند مـثـل دو فـرشـتـه پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه سر میزدند انصار را کوچه به کوچه در میزدند انصار را خانه به خانه مظلـومشان دیدند، در را وا نکردند واى از زمانه، واى از دست زمانه چهل شب تمام شهر را گشتند با هم امـا بـدون یــار بـرگـشـتـنـد خــانـه وقــتـى عــزادار رسـول الله بـودنـد از درب خانه میکـشید آتش زبـانه در باز شد وقتى که زهرا پشت در بود دُخـت نــبــى افـتــاد بـیـن آسـتــانـه دستى ورم کرده ست و دستى هم شکسته هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه.... حتى نگاهى هم به پهلویش نینداخت محو عـلـى بود عـاشقانه، عـارفـانه دامان در میسوخت، اما داشت میسوخت ...در کـربلا دامان چـندین نـازدانه افـتاد یک دانـه از آن دو گـوشواره در کــربــلا افــتـاد امـا دانــه دانــه شب هاى جمعه فاطمه بالاى گودال با نـالـه، آنهم نـالـههاى مـادرانـه... گـویـد حسیـنم کـشتـه شد اى داد بـیداد نـور دو عـیـنم کـشتـه شد اى داد بیداد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
ای مقـام تو فـراتـر ز هـمه بـاورها مـادر اهل یـقـیـن، سایـۀ بـالا سـرها همه مدیـون تو هـسـتـند الهی مـادر سایه ات کم نشود از سر این نوکرها هر کسی واژۀ یا فاطمه را یاد گرفت نشود تا به ابد بسته به رویش درها ریشه در حرمت بسیار تو دارد بانو احـترامی که گـرفـتـند همه مـادرها برِکت داد به نـسل تو خـدای عـالـم تا شود کـور دو چـشم همـۀ ابتـرها قـبـلـۀ اُم بـنـیـنـی و ربـاب و زیـنب الگوی قاسم و عباس و علی اکبرها خاک پای حسنینت همه صاحب نفسان به تو دارند ارادت همه پیـغـمبـرها من ازین سوختنت پای علی فهمیدم فـاطمه هست فـقط یاور بی یـاورها پشت در یک تنه تو محشر کبری کردی محسنت شد سپرت جای همه لشکرها آتش لات و هبل بال و پرت را سوزاند آب شد تا به ابد قلب عـلی محورها نا خـود آگـاه شـود نـالـۀ ما وا امـاه تا که مسمار ببـیـنـیم به روی درها حرف مسمار شد و باز نفس بند آمد باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها آنکه از مادر این قوم خجالت نکشید الگوی شمر شده و خولی و خیره سرها
: امتیاز
|